vasael.ir

کد خبر: ۷۲۳۶
تاریخ انتشار: ۰۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۷ - 24 January 2018
عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم تبیین کرد/ بخش دوم

عدالت کف الگوی جامعه مطلوب اسلامی| محبت و ایثار خروجی جامعه ساختار محور با عاملیت انسانی است

وسائل ـ رئیس مؤسسه فتوح اندیشه به کلام خواجه نصیر اشاره کرد و گفت: ایشان دو مدل جامعه را ترسیم کرده است، جامعه‌ای که در قالب ساختار اداره می‌‌شود، ضمانت اجرای آن قانون و خروجی آن هم عدالت است و جامعه‌ای دیگری که بر محور ساختار و عاملیت انسانی اداره می‌شود، ضمانت اجرایی آن تعهد و خروجی آن محبت است؛ بنابراین عدالت در اندیشه سیاسی اسلامی کف الگوی جامعه مطلوب اسلامی است نه سقفش، سقفش ایثار است و حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) حکومت عدل نیست، حکومت ایثار است، کف آن عدل است، عدل مأموریتی است که من و شما باید عمل کنیم.

به گزارش سرویس سیاست پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران در سال 1357 شمسی در نگاه بهت‌آمیز نظام جهانی، تلاش برای پیاده‌سازی ایدئولوژی‌های اندیشه‌ای شیعه در چارچوب نظام فقه جعفری مبتنی بر نظام ولایت فقیه شتاب بیشتری به خود گرفت، زیرا از صدر اسلام و تجربه تنها کوتاه حکومت از سوی امامان شیعه و بعد از آن تأسیس برخی حکومت‌های شیعی مانند آل‌بویه و صفویه، مجال زیادی برای حضور شیعیان در عرصه حکومتی مهیا نشد؛ هر چند ایران دوره سلطنتی قاجار و پهلوی را نیز تجربه کرد، اما آن گونه که باید نتوانست با محوریت حوزه‌های علمیه در عرصه اجرایی حکومت بروز و ظهور پیدا کند.

در این اثنا تجربه غرب از قرون وسطا، دوره رنسانس، عصر تفرقه مذهبی، دوره روشنگری و جنگ انواع نظریه‌های در قرن 20 و در نهایت رسیدن به شیوه‌ای از نظریه‌پردازی برای چگونه حکومت کردن، نقشه راهی را برای برخی روشنفکران غرب‌گرا مهیا کرد تا بتوانند در درون نظام جمهوری اسلامی به بازتولید یا بازتعریف این موضوع مهم بپردازند که خود عامل برخی آسیب‌ها و چالش‌ها شده است.

حال که قریب به 40 سال از عمر گرانبهای انقلاب  اسلامی می‌گذرد، چالش‌های پیش‌روی جمهوری اسلامی چه می‌تواند باشد و چرا نتوانسته است به برخی شعارها، ‌اهداف و آمال‌های خود در عرصه حکومتی بپردازد، این سؤال‌ها و پرسش‌ها زمینه‌ای را فراهم کرد تا پای سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین احمد رهدار، رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه بنشینیم که بخش پایانی آن در ادامه می‌آید:

حوزه علمیه‌­ای که داخل دستگاه نیست، تجربه ندارد

*فرضاً وزارت مسکن بگوید یک مجتهدی کنار ما بیاید، چند نفر در این زمینه داریم که فقه آن را استخراج کرده باشند؟

-یک جلسه‌­ای با مسئولان فرهنگ و ارتباطات داشتیم، بعد بزرگواری سر دوستان ما یک منتی می­‌گذاشت که من 20 سال است خارج از کشور هستم و تخصص دارم، یکی از دوستان ما یک سؤالی پرسید، گفت: شما اولین باری که خارج از کشور رفتید، چند سال داشتید و چقدر سرمایه علمی داشتید؟ گفت: از خیابان ما را بردند. دوست ما گفت: اکثر این افرادی که اینجا نشستند اعضای هیأت علمی هستند، کتاب و مقاله دارند و رزومه دارند که شما بعد از 10 سال به آن رسیدید، سر اینها منت نگذارید!

الان کارشناسان دولتی ما در ادارات، روزی که در این ادارات رفتند و به عنوان کارشناس رفتند و امضاء کردند چقدر سرمایه داشتند؟ همین طلبه ما که الان نسبت به این مسأله پرت است، در مقایسه با روزی که کارشناس ما رفته است چقدر سرمایه دارد؟ من این را می‌­فهمم حوزه علمیه‌­ای که داخل دستگاه نیست، ناآشنا است، تجربه ندارد، آشنا با پیچیدگی­‌های ظریف دستگاه‌­های پیچیده مدرن امروزی نیست، اما باید وارد شود.

*دغدغه­‌اش را دارند؟

-به نظرم نه! هر دو طرف دغدغه ندارند.

جمهوری اسلامی قرار بود، آزمایشگاه انقلاب اسلامی شود

*در برخی مسئولیت‌ها که روحانیون حضور دارند، می‌بینیم که توجیه‌گر سیستم شدند؟

-بله! این مسأله هم راه­‌حل دارد و هم آسیب­‌هایش را درآوردند. به نظرم یکی از چالش‌­ها، چالش آرمان و واقعیت است، ما این چالش را از نظر نظری نتوانستیم حل کنیم، در مقام عمل گاهی این طرف هستیم و گاهی آن طرف، برای این است که در مقام نظر نتوانستیم یک راهبرد منسجم و متقن به صورت نسبی ارائه دهیم.

الان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی داریم، صورت ایده‌­آل قضیه این است که آرمان­‌های ما در انقلاب اسلامی قرار بود در بستر جمهوری اسلامی تحقق پیدا کند؛ یعنی جمهوری اسلامی قرار بود، آزمایشگاه انقلاب اسلامی شود، این را می‌فهمیم، ولی وقتی شما آرمان­‌ها را در آزمایشگاه برای تست کردن می‌برید، احتمالاً بعضی آرمان­‌ها در آنجا تعدیل و نقد می‌شوند یا اصلاً متوجه می‌شویم از ابتدا غلط بوده است، این مقدار هم طبیعی است، اما واقعیت این است که روز به روز شکاف میان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی دارد، بیشتر می­‌شود، یعنی روز به روز جمهوری اسلامی از اینکه مصداقی از تحقق آرمان­‌های انقلاب اسلامی باشد، دارد فاصله می‌گیرد.

 

چالش آرمان و واقعیت یکی از چالش­‌های جدی نظام است/مدیران ما تمایل دارند در جبهه واقعیت بلغزند نه در جبهه آرمان

زیرا یک لایه سنگین تئوریک می­‌طلبد که بخشی از آن مربوط به حوزه و بخشی از آن مربوط به فضای دانشگاه است، آن بخشی که مربوط به حوزه است، بحث­‌هایی است که به نسبت عدالت و مصلحت می‌پردازد، مثالی که من به یکی از دوستان می­‌گفتم این بود که بر حسب نظر عدالت اقتضاء می­‌کند که آقای موسوی را محاکمه کنیم، مصلحت اقتضاء می­‌کند که حصرش کنیم، حالا به لحاظ نظری کدام مقدم است؟ در هر حال ما باید این را حل کنیم، یعنی چالش آرمان و واقعیت از آن چالش­‌های جدی بر سر راه نظام ماست.

معمولاً مدیران ما تمایل دارند که در جبهه واقعیت بلغزند نه در جبهه آرمان، چون در جبهه آرمان هم هزینه‌‌هایش سنگین است و هم جدول بیلان کاری مدیران را تیک نمی­‌زند، در حالی که در چرخه واقعیت اگر شما بروید، مطالبه در جبهه واقعیت بیشتر از مطالبه در جبهه آرمان­‌ها است، یعنی مسئولی که اینجا می‌آید از 10 سؤالی که از او می­‌پرسیم، 9 سؤالش مربوط به حوزه گرفتاری­‌های زندگی ماست و یکی هم مربوط به آرمان­‌های ما است، تازه اگر یادمان بیاید آرمانی داریم!

لذا معمولاً ذهنیت مسئولان به سمت حل مسائل واقعی رفته است، پس وقتی مدیر ما می‌­لغزد و در جبهه واقعیت می‌رود، با کارشناسی غیرفقهی روبرو می‌­شود و دوباره کارشناسی عرفی می­‌شود و کارشناسی عرفی یک کارشناسی راحتی است، چون منبع استناد به آن کارشناسی خودش است، نه یک متن شرعی!

غرب تقریباً عرصه واقع را از پاسخ­‌های خودش اشباع کرده و کافی است یک مدیری یک اندازه هنری به خرج بدهد و بتواند آن‌ها را ترجمه و جمع­‌آوری کند و برای فلان بحران که غرب زودتر به آن رسیده است، چه راه‌حل‌هایی را در پیش بگیرد، در واقع دُز بحران در عالم غرب خیلی بیشتر از ما است؛ زیرا آن‌ها خیلی زودتر از ما برای حل این بحران­‌ها فکر کردند و راه­‌های متعددی هم پیشنهاد کردند، اکنون کافی است که مدیر ما در همان راه­‌حل­‌ها را بخواند و از این شانس هم برخوردار است که از میان آن راه‌­حل­‌ها، بهترین مورد را گزینش کرده و بردارد.

یکی از چالش­‌های نظری در تجربه جمهوری اسلامی ایران، چالش مفهوم امام و رهبری است

البته این غیر از این است که شما بتوانید با رعایت تحفظ بر آرمان‌­ها، مشکل واقع را حل کنید، این کار سختی است، چرا که در این زمینه کار زیادی صورت نگرفته و جزء چالش­‌های ما محسوب می‌شود، این در حالی است که دستگاه تبلیغاتی ما همواره اصرار بر تحفظ آرمان­‌ها دارد، اما واقعیت زیستی عملاً ما را مجبور کرده است که ما در بستر واقعیت زندگی­مان را سامان بدهیم و شکاف کاملاً بین آرمان و واقعیت مشهود است.

پس اگر این مسیر را ادامه بدهیم، همچنان چالش­‌های نظری دیگری وجود دارد، چالش­‌های نظری‌­ای که هر کدام از آنها سر جای خودش حائز اهمیت است؛ یکی از چالش­‌های نظری ما در تجربه جمهوری اسلامی ایران، چالش «امام و رهبری» یا چالش مفهوم امام و مفهوم رهبری است.

زیرا یک خلط استراتژیک بعد از رحلت امام خمینی(ره) انجام دادیم که نام امام را حضرت آقا گذاشتیم و نام آقا را مقام معظم رهبری گذاشتیم و نام معظم‌له را امام خامنه­‌ای نگذاشتیم، یعنی در یک پروژه جدا نظری فکری الگوی مدیریت امامتی با الگوی مدیریت رهبری، شاخصه‌­ها، روش‌­ها، نتایج و مبانی آن را به دست می­‌آورید و بعد با هم مقایسه می­‌کنید، آنگاه می‌بینید خیلی تفاوت دارد.

به عبارتی دیگر در نهادی که نوع نگاه به حضرت آقا، نگاه امامتی است با دستگاهی که حضرت آقا را به عنوان مقام معظم رهبری دیدند، مقایسه کنید، تفاوت نتیجه کار را حس می‌کنید، اگر به گذشته بگردیم از ابتدای قرن 18 و کل قرن 20، تئوری‌پردازان در حوزه جامعه‌شناسی درگیر حل مسأله دوگانه ساختار کارگزاران یا ساختار عاملیت بودند که جانب کدام موضوع را بگیرد و در نهایت دنیای غرب تمایل پیدا کرد که به سمت ساختار برود، اکنون هم مدیریتش ساختاری است، یعنی به صورت مستمر عامل انسانی به نفع بروکراسی رنگ می‌­بازد، یعنی قانون و ساختار شما را کنترل می­‌کند نه ویژگی­‌های عاملیت انسانی مانند وجدان، عقل یا دیانت و تعهد.

حزب­‌الله لبنان نگاهش به حضرت آقا نگاه عاملیتی است

پس اگر در مواجه با حضرت آقا به سمت ساختاری رفتیم، به این معنا که وجود آقا را در ساختارها بسط دهیم، آن یک خروجی دیگری می­‌شود، من معتقدم سپاه هر چند ساختارهای خودش را هم دارد، اما مواجه­‌اش با حضرت آقا مواجهه امامتی بوده، الان خروجی و برکاتی که سپاه در عرصه انقلاب اسلامی داشته با نهادی مانند شهرداری و گمرک مقایسه کنید، اصلاً قابل مقایسه نیست.

یا در خارج از کشور حزب­‌الله لبنان نگاهش به حضرت آقا، اساساً ساختاری نیست و نگاه عاملیتی است، یعنی آقا را در وجود انسان و در قلب خودشان بسط دادند، یک اقلیتی مصداق «من فئه قلیله» قرآن شده است که «من فئة قلیله غلبت فئة کثیره» و هر روز هم گشایش ایجاد می‌­کنند.

حالا در نظر بگیرید بعد از حضرت امام، نام آقای ما امام می­‌شد، یعنی خود امام بسط پیدا می­‌کرد؛ یعنی حضرت امام بسط پیدا می­‌کرد و واقعاً یک چیز متفاوتی می‌­شد. حضرت آقا الان هر آنچه دارد کانّ از صفر جمع کرده است، یعنی کل این سرمایه را رهبر معظم، اعم از قانون و رفاقت و خیلی چیزهای دیگر از صفر جمع کرده است، إ‌ن‌شاءالله خداوند عمر حضرت آقا را با برکت داشته، با برکت‌تر از این بدارد و طولانی شود و سایه ایشان بر سر ما باشد، بالاخره حضرت آقا هم انسان است، و ما برای مدیریت فقهی بعدی­‌مان در رأس هرمی مدیریت بعدی­‌مان دوباره چه مفهومی را خواهیم گذاشت؟

یعنی تطور مفاهیمی که داریم به کار می­‌گیریم، حدس من این است که اگر یک جا به صورت جدی نیاییم و این چالش را مورد پرسش قرار ندهیم، این تطور دائماً یک سیر تنزلی خواهد داشت، آخر رهبر، یک رئیس‌­جمهور می‌­شود، رئیس‌­جمهور را ما خودمان تعیین می­‌کنیم رهبر را هم خودمان تعیین می‌­کنیم! در حالی که در هیچ جای دنیا فکر نکردند که رئیس‌­جمهور چگونه بر قلوب حکمرانی کند؟ اصلاً این پرسش در قد و قواره ریاست جمهوری نیست.

*رابطه‌­ای که شما اشاره کردید، رابطه‌­ای بر اساس محبت، دوستی و امامت است که شکل نگرفته است!

-بله! چالش آن هم همین ­جا است.

حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) حکومت ایثار است

*یعنی فقط مربوط به قانون عرفی ما نیست؟

-خواجه نصیر یک تعبیری دارد، می­‌گوید: دو مدل جامعه داریم جامعه­‌ای که به تعبیر امروزی در قالب ساختار اداره می‌­شود و می­‌گوید: این جامعه ضمانت اجرایش چیزی به نام قانون است و خروجی آن هم چیزی به نام عدالت است و می­‌گوید: جامعه‌­ای داریم که بر محور ساختار اداره می‌­شود، به تعبیری بر محور عاملیت انسانی اداره می­‌شود و می­‌گوید: ضمانت اجرایی آن تعهد و خروجی آن محبت می‌شود، دو جامعه است، لذا عدالت در اندیشه سیاسی اسلامی کف الگوی جامعه مطلوب اسلامی است نه سقفش، سقفش ایثار است، لذا حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) حکومت عدل نیست، حکومت ایثار است، کف آن عدل است، عدل مأموریتی است که من و شما باید عمل کنیم.

عدل یعنی به هر کسی حقش را بدهیم، فقط ایثار است که به من می­‌گوید درست است من 15 ساعت کار کردم به این علت 15 ساعت کار کردم که بچه من این ماه بیمار نبوده و همکار من به این علت نتوانسته 15 ساعت کار کند که بچه­‌اش بیمار بوده است، پس من از باب محبت ایثار می­‌کنم از این مبلغ اضافه مبلغی هم به شما می­‌دهم، این مبلغی که به شما می­‌دهم حق شما نیست، چون شما کار نکردید، یعنی وقتی محبت وسط می‌­آید یک چیزهایی سرریز می‌­­شود و یک مدل دیگری به وجود می­‌آید، پس «ایثار» خلاف «عدالت» است.

بنابراین الگوی مطلوب اداره جامعه دینی، الگوی ایثاری است که مفهوم پایه آن محبت است، نه عدالت و نه قانون، اینکه می­‌گویم الگوی مدیریت امامتی یک الگوی محبتی است؛ یعنی یک الگوی مدیریت به قلوب است که جزء چالش‌­های نظری ماست.

*به نظر می‌­رسد در آینده نزدیک هم دچار مشکل جدی در این زمینه بشویم؟ یعنی حتی مفهوم حضرت آقا را به نظر رهبر بعدی نخواهد داشت حداقل تا چندین سالی به این راحتی حضرت آقا نمی‌­شود؟

-شاید! چون حضرت آقا باز هنوز برای ما به مصداق آقای خامنه‌­ای گره می­‌خورد و آقای خامنه­‌ای ویژگی­‌هایی از جنس ویژگی­‌های حضرت امام(ره) دارد، نفر بعدی که می‌­آید ما تازه باید آقایی او را چک کنیم، خود آقایی که اعتباری نیست، حتی امامتی خود حضرت آقا هم اعتباری نیست، یعنی حضرت آقا در 10 سال اولیه زعامتشان هیچ حکم حکومتی نداشتند، طبیعی هم است، زیرا حضرت آقا باید در یک پروسه چند ساله جایگاه امامتی‌شان را ثابت می­‌کردند.

صورت مردمان سیرت حاکمان است

*بازنمایی آقا به عموم جامعه حتی از سوی حزب‌­اللهی‌­ها به شدت ساختاری است، یعنی ایشان هر چه گفتند باید گوش داد؟

-یک زمانی شما می‌­گویید من این کار را انجام می‌­دهم، چون آقا فرموده است، لذا ایشان فرمانده است و من سربازش هستم باید انجام بدهیم، این نگاه ساختاری است، یک تعبیری شهید دیالمه در مورد حضرت امام(ره) دارد می­‌فرماید: شور روزانه مردم ما در کف خیابان معلول سوز شبانه پیر ما روی سجاده است، این تعبیر اصلاً اینکه شما وسط خیابان آمدید برای این نیست که امام فرموده وسط خیابان بیایید، این یک متغیری از فعل امام است، امام کار دیگری کرده است، امام روی سجاده سرش را خم کرده است، اثر این خم شدن روی سجاده به لحاظ تکوینی این شده که شما خاضع او در خیابان شده‌­اید و اینجا آمدید.

آقای جوادی‌­آملی بسیار مسجع و زیبا فرموده که: «صورت مردمان سیرت حاکمان است»؛ یعنی مردمان که داخل خیابان آمدند، این صورت ریشه در این سیرت دارد، سیرت متواضع روی سجده، صورت خروشان در خیابان را تولید می­‌کند «الناس علی دین ملوکهم».

غرب بخشی از قدرت خودش را در بستر علوم انسانی بازتولید می‌­کند

*در بحث جمهوری اسلامی آسیب مدلی که می‌خواستیم به جهان ارائه کنیم، چه بوده است؟

- من یک مقدار سؤال شما را تیزتر کنم، واقعاً اگر بحث­‌های تئوریک هم چهار نفر داخل یک اتاق در بسته تولید کنند، این مشکلاتی که شما می­‌گویید حل می‌شود؟ یعنی اگر بحث­‌های تئوریک شود، مشکلات ما کف خیابان است؟ یک مغالطه سطحی این وسط صورت می­‌گیرد، اصلاً بخش قابل توجهی از قدرت ما در صحنه عمل مسبوق به قدرت ما در صحنه نظر است، مثلاً یک نفر می‌­داند که صبر بر بلا مزد دارد و یک نفر این را نمی­‌داند، این دو نفر با بلا یکسان مواجه می­شوند؟ نه! قطعاً این دو نفر با یک روحیه مشترک با بلا مواجه نمی­‌شوند، یعنی همین که می­‌داند او را قوی‌تر و مقاوم‌­تر می‌­کند و چه بسا موفق‌­تر کند.

من معتقدم دنیای غرب بخش قابل توجهی از قدرت خودش را دائماً در بستر علوم انسانی بازتولید می‌­کند، علوم انسانی برای دنیای غرب دقیقاً مانند علم کلام برای یک عالم اسلامی است، یعنی الهیات عالم مدرن است، یعنی شبهاتش را با این علوم طرح می­‌کند، افکار را با این علوم جهت می­‌دهد، قلوب را با این علوم مانوس می­‌کند، با همین علوم به جامعه خودش آرامش، امید و اطمینان می­‌دهد، اما نوبت ما که می­‌شود، می­‌خواهیم در غیاب این علوم در کف خیابان مشکلات­مان را حل کنیم!

عالم خیال راهگشای حوزه عمل است

اینها یک بحث­‌های فنی­‌تر و ظریف­­‌‌تری هم دارد که چرا در دین به تخیل و آرزوهای بشر مابه­‌ازا داده می­‌شود؟ یعنی اگر شما عملاً هم کاری نکنید، فقط نیت کنید که یک بیمارستان خیریه­‌ای بسازید و مشکلات مردم را حل کنید، خداوند ثواب آن را به شما می­‌دهد، اگر نیت انجام فلان کار خیر را کنید، خدا به شما ثوابش را می­‌دهد، چون توفیق نیت، راه عمل برای شما باز می‌­کند، اهمیت عالم خیال در فلسفه اسلامی همین است، عالم خیال راهگشای حوزه عمل است تا چه برسد به اینکه شما جدی­‌تر آن نیت، خیال و وهم را مدام به خودتان نزدیک‌تر کنید و آن را در خودآگاه خودتان به تفصیل برسانید، وقتی در خودآگاه به تفصیل رسانید، خیلی شکاف میان عمل و نظر را نزدیک می‌بینید و تلاش می‌کنید آن شکاف را پر­کنید، پس بحث‌های تئوریک منجر به تولید قدرت برای ما می‌شود.

یکی از دوستان من در خارج از کشور که روزی در ایران مسئول یکی از بسیج دانشگاه­‌ها بود، نکته جالبی را می‌­گفت، اینکه اینجا به هر میزانی که افراد در ایران بیشتر اهل نماز جماعت، روضه و روزه باشند، در خارج از کشور بیشتر می‌­توانند مقاومت کنند، وگرنه اینجا جایی است که هر کسی بیاید می­‌لغزد، عالم ما که نیست، عالم دشمن است، همه چیزهایش تیر است، می­‌گوید آن‌هایی ثابت­‌قدم می‌­مانند که قبلاً پای همان منبرها رفتند، این حضور مقاومت را زیاد و لغزش را حداقلی می­‌کند، قدرت بسط گفتمانی می‌­دهد و خیلی اتفاقات دیگری را رقم می‌زند، بنابراین بسیاری از مشکلاتی که ما در ساحت عینیت بیرونی داریم، می‌­توانیم صرفاً از طریق ارائه بحث­‌های تئوریک حل کنیم.

البته بحث­‌های تئوریک زمانی مأموریتش را انجام داده که خود تئوریسین امتداد اجتماعی بحثش را ببیند، یعنی به امتداد اجتماعی بحثش فکر کند، در حالی که این مشکل در حوزه تئوری­‌پردازی­‌های ما وجود دارد که معمولاً تئوری­‌پردازی‌­های عقیم و به امتداد اجتماعی‌­شان فکر نشده است.

مثلاً یک فقیهی می­‌گوید بانک‌های ما ربوی است، امتداد اجتماعی این حرف چیست؟ این است که ربا حرام است و باید بانک را تعطیل کنیم، بانک را تعطیل کنیم چه می­‌شود؟ خیلی چیزها فرو می‌­پاشد، اصلاً ترس این می‌­رود که شالوده نظام اسلامی فرو بریزد؛ یعنی همین نظامی که قرن­‌ها برای آن خون دل خوردید و به آن رسیدید یک دفعه فرو می‌­ریزد، پس باید کار دیگری کنید، به جای اینکه بگوییم شما ربوی هستید و لازمه­‌اش این باشد که شما را تعطیل کنیم، به این فکر کنیم که آیا من یک ساختار بدیل کارآمد غیرربا می‌‌توانم تولید کنم ولو حداقلی یا نه؟! وقتی تولید کردم، به همان میزانی که تولید شد، عرصه تنگ می‌شود، یعنی به همان میزان عملاً ربا را از جامعه خارج می‌شود.

نسبت ما و عالم مدرن یک نسبت اختیاری نیست

*نسبت ما و مکاتب اداره نظام قبلی چیست؟ چه باید بکنیم تا زمانی که فقه‌­الاداره ما جان بگیرد؟

-نسبت ما و عالم مدرن یک نسبت اختیاری نیست، گو اینکه ما را در یک منجنیقی قرار دادند و ما را در یک عالم مدرنی با همه اقتضائاتش پرتاب کردند، لذا در نحوه ورود، انتساب و اکتساب از عالم مدرن خیلی بحث فایده ندارد و تمام بحث‌­ها باید در خصوص نحوه خروج از آن برود، نه چرایی و نحوه ورود.

ما در شکم مادر هستیم که سوزن فشار عالم مدرن روی ما اعمال قدرت می­­‌کند، سونوگرافی عالم مدرن روی ما اعمال قدرت می­‌کند، اصلاً ما با امکانات عالم مدرن به دنیا می­‌آییم، مثلاً در بدو تولد زردی می‌­گیرید شما را در دستگاه عالم مدرن می­‌گذارند و همین طوری جلو می‌­آیید، پس باید به نحوه برون­‌رفت از آن فکر کنید، کسانی که می­‌خواهند برای برون­‌رفت از این عالم فکر کنند، باید پیچ و خم این عالم را درک کنند.

بنابراین باید نظامات غربی را فهم و درک کنیم، البته در مسیری که داریم درک کنیم، احتمال اینکه جذب شویم، بلغزیم و اسیر شویم، هم زیاد است؛ یعنی به همین علت اگر از من بپرسید این دانشگاه‌­ها را تعطیل کنیم یا به همین شکل وارداتی‌­اش ادامه بدهیم؟ می­‌گویم گزینه دوم.

هر دو را هم در عالم اسلامی تجربه کردیم، یعنی در افغانستان تعطیل کردند تا زمانی که آقای کرزای سرکار آمد، یعنی تقریباً سه دهه تعطیل کردند و در کشور ما بعد از انقلاب فرهنگی، دانشگاه را تعطیل نکردند، بلکه تلاش کردند به شکل جدید دوباره سرکار بیاید، پس اکنون ما را با افغانستان مقایسه کنید.

هنوز مفهوم مصلحت را در حوزه‌­های علمیه­‌مان به اندازه کافی تئوریزه نکردیم

*در خصوص نسبت مصلحت و عدالت در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی نظرتان چیست؟

-خروجی ساختار عدالت می­‌شود. در سخنان پیشین، بحث نسبت عدالت و ایثار را مطرح کردم، بحث مصلحت در فقه سیاسی ما یک بحث نحیفی است، چون مصلحت­‌سنجی برای مقام اداره است و چون ما حکومت نداشتیم، اصلاً به این بحث نپرداختیم، بلکه مخالف آن بودیم، بحث­‌های فقه‌المساله در حکومت اهل سنت بسیار پررنگ است و الان ما داریم کم­‌کم متهم می­‌شویم که ما در قرون گذشته در خصوص فقه اهل سنت و بکارگیری مصلحت تند رفتیم، البته پاسخ­‌هایی هم داریم که چرا تند رفتیم؟

ما در اصل مصلحت­‌گرایی اهل سنت با آن‌ها درگیر نیستیم، حکومت بدون مصلحت نمی­‌شود اداره شود، ما در منطق تشخیص مصلحتش مشکل داریم؛ یعنی اینکه منبع تشخیص مصلحت چیست؟ مشکل اصلی ما با اهل سنت سر آن است، بنابراین یک منابعی را برای فقه پیشنهاد دادند که خود آن منابع صلاحیت و حجیت گزاره دیگری را ندارد، مانند قول مشهور، قول صحابه و فعل صحابه، در این امور با آن‌ها مشکل داریم.

به رغم این هنوز مفهوم مصلحت را در حوزه‌­های علمیه­‌مان به اندازه کافی تئوریزه نکردیم، بزرگوارانی هم که نظیر حضرت آقای علیدوست ورود کردند و کتاب‌هایی با عنوان «فقه و مصلحت» نوشتند، این بزرگواران هم اصلاً مسائل فقه‌­المساله را با بحث­‌های موجود و مورد نیاز حکومت گره نزدند، هر چند تحفض ورزیده که در همان لایحه تئوریک فقهی‌­اش باقی مانده است؛ اما از آنجایی که فقها در چرخه حکومت نیستند، اطلاعشان از سیستم و مسأله­‌های سیستمی حداقلی است و پرسش‌­های درون سیستم در دستشان نیست، قدرت مانورشان در تئوری‌­پردازی فقهی در مورد این مسأله حداقلی شده است./102/م

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۸ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۲:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۰۱:۴۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۲۰:۰۴:۱۹
اذان مغرب
۲۰:۲۳:۰۶